قوله تعالى: و ما کان الله لیعذبهمْ سبب نزول این آیت آن بود که کافران گفته بودند: فأمْطرْ علیْنا حجارة من السماء أو ائْتنا بعذاب ألیم، رب العالمین خبر داد مصطفى و مومنانرا، که ایشان عذاب میخواهند و تا تو در میان ایشانى من ایشان را عذاب نکنم، لانک بعثت رحمة للعالمین، و لم یعذب قوم نبیهم بین ظهرانیهم. قومى گفتند: و ما کان الله لیعذبهمْ و أنْت فیهمْ، این مقدار منسوخ است، و ناسخ آنست که بر عقب گفت: و ما لهمْ ألا یعذبهم الله. قومى گفتند: این منسوخ نیست، از بهر آنکه تا مصطفى بمکه در میان ایشان بود عذاب نیامد این عذاب پس هجرت آمد. و گفته‏اند: و ما کان الله لیعذبهمْ آن عذاب عامه است باستیصال، چنان که در امم پیشینیان بود. این امت از چنان عذاب بزینهاراند، و این که و ما لهمْ ألا یعذبهم الله این عذاب خاصه است قومى را دون قومى.


و ما کان الله معذبهمْ و همْ یسْتغْفرون این محکم است و این استغفار توحید است، میگوید تا شهادت میگویند و اسلام مى‏آرند خدا ایشان را عذاب نکند، و در قرآن نوح راست و هود را و صالح و شعیب که فرا قوم خویش گفتند: اسْتغْفروا ربکمْ، این استغفار همه بمعنى توحید است. عدى بن حاتم الطائى از مصطفى پرسید که آنچه پدر او مى‏کرد حاتم هیچ بکار آید؟ و عایشه عبد الله جدعان را هم از مصطفى پرسید هر دو را جواب داد:و ما یغنى عنه، و لم یقل یوما رب اغفر لى.


پس از بهر آن شهادت را استغفار خواند که شهادت گوى خویشتن را بآن آورد که او را بیامرزند، پس شهادت آمرزش خواستن است. و قیل: و ما کان الله معذبهمْ یعنى الکفار، و همْ یسْتغْفرون یعنى: المسلمین فلما خرجوا و هاجروا، قال الله: و ما لهمْ ألا یعذبهم الله و همْ یصدون عن الْمسْجد الْحرام فعذبهم یوم بدر، و قال ابن مسعود: کان لهم امانان النبى ص، و الاستغفار، فهاجر رسول الله و بقى لهم الاستغفار.


قال ابن عباس: هو استغفار الکفار لانهم یطوفون بالبیت و یقولون غفرانک اللهم غفرانک. و قیل: و همْ یسْتغْفرون اى منهم من یول امره الى الاسلام، و قیل: سیولد منهم اولاد مومنون.


و ما لهمْ ألا یعذبهم الله قیل: یعنى فى الآخرة، و قیل: یوم بدر.


و همْ یصدون عن الْمسْجد الْحرام این صد آن بود که ایشان بر بر زنهاى مکه موکلان مى‏داشتند، روزگارى تا هر قاصد که آهنگ دیدار رسول خدا داشتى بر مى‏گردانیدند و بعضى میکشتند، و گفته‏اند: «کما أنْزلْنا على الْمقْتسمین» ایشانند، اقتسموا الشعاب بینهم للرصد.


و ما کانوا یعنى المشرکین أوْلیاءه اى اولیاء المسجد، و قیل: اولیاء الله. إنْ أوْلیاوه اى ما اولیاوه، إلا الْمتقون و لکن أکْثرهمْ لا یعْلمون ان ولایته للمتقین.


و ما کان صلاتهمْ عنْد الْبیْت، ابن عمر گفت:»


یطوفون بالبیت و هم عراة یصفرون و یصفقون. مى‏گوید آنچه ایشان نماز نام کرده‏اند نیست الا پشیلیدن و دست بر هم زدن. رب العالمین خبر داد باین آیت از کافران و مشرکان با آن که مسلمانان و دوستان خدا از مسجد حرام باز میداشتند خود بنزدیک خانه مى‏آمدند و صفیر مى‏کردند و دست بر هم مى‏زدند که این تقرب است بخداوند عز و جل، و نماز که میکنیم، الله گفت نیست آن نماز ایشان مگر صفیر و تصفیق. حسن گفت: اذا اراد النبى الصلاة، خلطوا علیه، و اروا انهم یصلون لله عبادة. قال بعضهم: مکاوهم‏ اذانهم، و تصدیتهم اقامتهم. مکاء ایشان را بجاى بانگ نماز بود و تصدیت بجاى اقامت.


قال ابن بحر معنى الایة: ان صلوتهم و دعاءهم غیر رادین علیهم ثوابا الا کما یجیب الصدى الصائح.


فذوقوا الْعذاب اى یوم بدر، و قیل: فى الآخرة بما کنْتمْ تکْفرون إن الذین کفروا ینْفقون أمْوالهمْ این آیت در شأن مطعمان آمد، دوازده بودند از قریش، ابو جهل بن هشام و عتبة و شیبه ابنا ربیعة بن عبد شمس و نبیه و منبه ابنا الحجاج و ابو البخترى بن هشام و النضر بن الحارث و حکیم بن حزام و ابى بن خلف و زمعة بن الاسود و الحارث بن عامر بن نوفل و العباس بن عبد المطلب. این قوم از مکه تا بصحراى بدر سپاه مشرکان را میزبانى میکردند، هر روز ده شتر میکشتند، پسین روز مطعم ایشان عباس بن عبد المطلب بود.


سعید بن جبیر گفت: این آیت به بو سفیان فرو آمد که روز احد چهل اوقیة بر مشرکان نفقه کرد، هر اوقیه چهل و دو مثقال، و قال: محمد بن اسحاق: لما اصیب قریش یوم بدر، رجع فلهم و هم القوم المنهزمون الى مکة، و رجع ابو سفیان بعیره الیها، و جمع من بقى من الاکابر، و قال: ان محمدا قد وترکم و قتل اشرافکم فاعینونا بهذا المال لعلنا ندرک منه ثارا بمن اصیب بنا، فنعلوا فانزل الله فیهم هذه الآیة: لیصدوا عنْ سبیل الله اى دین الله و الاسلام، فسینْفقونها یعنى الاموال بتمامها، ثم تکون انفاقها علیهم حسرة عما على ما فاتهم، ثم یغْلبون یقهرون. فیه تقدیم و تأخیر، لان الحسرة علیها بعد الغلبة. میگوید: آن مالها نفقه میکنند و بعاقبت بر ایشان جز حسرت و غم نبود، نه مال بماند و نه بمراد رسیدند، و هذا دلیل من دلائل النبوة، اذا اخبر عن الله قبل وقوعه و کان کما اخبر.


و الذین کفروا إلى‏ جهنم یحْشرون یساقون الیها، و یجمعون فیها، لیمیز الله این لام تعلیل غلبه است، یعنى: ثم یغلبون، لیمیز الله کافران را کم آرم و غلبه کنم تا حق از باطل پیدا بود، و صلاح از فساد، و کفر از ایمان، و آشنا از بیگانه، و قیل: الطیب انفاق المومن و الخبیث انفاق الکافر. روز قیامت آنچه مومنان در سبیل خدا نفقه کرده‏اند و آنچه کافران در راه شرک خرج کرده‏اند همه از هم جدا کنند، کافران را هم بآن اموال و نفقات عذاب کنند، چنان که میگوید عز جلاله: فتکْوى‏ بها جباههمْ و جنوبهمْ و ظهورهمْ و مومنانرا بآن انفاق خویش بدرجات رسند، چنان که میگوید: و أنْفقوا مما رزقْناهمْ سرا و علانیة و یدْرون بالْحسنة السیئة أولئک لهمْ عقْبى الدار جنات عدْن یدْخلونها.


از اینجا گفت: مصطفى ص: «اطمعوا طعامکم الأبرار و اولوا معروفکم المومنین».


فیرْکمه جمیعا فیجْعله فی جهنم یعنى الکافر و ما انفقه، و فى الآثار یوتى بالدنیا یوم القیامة قضها بقضیضها فمیز ما کان منها لله و الباقى فى النار. قراءت حمزه و یعقوب و کسایى لیمیز الله بتشدید است، و وجه آن ظاهر است. آنکه گفت: أولئک اى المنفقون اموالهم من الکفار، هم الْخاسرون خسروا اموالهم و انفسهم، لانهم اشتروا باموالهم عذاب الله فى الآخرة.


قلْ للذین کفروا و هم ابو سفیان و اصحابه، إنْ ینْتهوا عن الشرک و قتال المومنین، یغْفرْ لهمْ ما قد سلف من شرکهم و ذنوبهم و ان عظمت، لان الحربى اذا اسلم صار کیوم ولدته امه.


قال عمرو بن العاص: اتیت النبی ص فقلت ابسط یمینک لابایعک، فبسط یمینه فقبضت یدى، فقال: مالک یا عمرو؟ قلت اردت ان اشترط، قال: تشترط ما ذا؟ قلت ان یغفر لى، قال: اما علمت یا عمرو ان الاسلام یهدم ما کان قبله و ان الهجرة تهدم ما کان قبلها و ان الحج یهدم ما کان قبله، و قیل: امروا بالامتناع عن قتال الکفار فى هذه الایة، ثم نسخت بالایة التى تلیها و هى قوله: و قاتلوهمْ حتى لا تکون فتْنة.


قوله: و إنْ یعودوا اى یثبتوا على الکفر، فقدْ مضتْ سنت الْأولین، یعنى فقد مضت سنة الله و مثلاته فى القرون الاولى. سنة ایدر بمعنى عادتست. میگوید: اگر بکفر بایستید، بنگر که با پیشینیان از آن جهان داران که بودند چه کردیم و چون برانداختیم و هلاک کردیم. با اینان همان کنیم، و نظائر این در قرآن فراوان است، جایها گفته: کدأْب آل فرْعوْن و الذین منْ قبْلهمْ... الایه، قدْ خلتْ منْ قبْلکمْ سنن... الایة، قدْ خلتْ منْ قبْلهم الْمثلات، أنْ یصیبکمْ مثْل ما أصاب قوْم نوح...


الآیة، أ لمْ یأْتهمْ نبأ الذین منْ قبْلهمْ... الآیة، إنی أخاف علیْکمْ مثْل یوْم الْأحْزاب، و ذکرْهمْ بأیام الله، ثم کان عاقبة الذین أساوا السواى‏، کما فعل بأشْیاعهمْ منْ قبْل، فأصابهمْ سیئات ما عملوا سیصیبهمْ سیئات ما کسبوا، و فى المثل من عمل ما شاء لقى ما شاء. و قیل: و ان یعودوا الى الحرب و القتال معک، فقدْ مضتْ سنت الْأولین باهلاک یوم البدر و سنة الله ما یفعلها دائما.


و قاتلوهمْ حتى لا تکون فتْنة این فتنه ایدر عذاب کردن کافران است مسلمانان را و اسیر بودن و بر کفر داشتن.


و یکون الدین کله لله، اى یکون الطاعة و العبودیة لله، و لا یکون مع دینهم کفر فى جزیرة العرب.


فإن انْتهوْا عن الکفر و القتال، فإن الله بما یعْملون بصیر، یجازیهم مجازاة البصیر بهم و باعمالهم. قراءت رویس از یعقوب بما تعملون بصیر بتاء مخاطبه.


و إنْ تولوْا اى اعرضوا عن الایمان، و اعرضوا عن الانتهاء، و اقاموا على کفرهم و عداوتکم و قتالکم، فاعْلموا یا معشر المومنین، أن الله موْلاکمْ هو الموالى لکم و لا یضرکم معاداتهم، نعْم الْموْلى‏ لا یضیع من تولاه، و نعْم النصیر لا یغلب من نصره.